سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
مکه

توی اتاق هتل  روی مبل نشسته بودم  وحسب عادت کانالهای تلوزیون عربی را ورانداز می کردم و اونها را وارسی میکردم ببینم چیزی هم دستگیرمون میشه که دو کانال بود که پخش مستقیم


مسجدالنبی و دومی مسجدالحرام را نشان می داد  نظرم  جلب آنها شد برای لحظاتی فراموش کرده بودم کجا هستم وبرای چه آمدم دوباره پس از خستگی راه و نماز وزیارت شب و هتل و برنامه های دیگه امروز  وخواب آلودگی بی امان...  -دیگه با دیدن تصاویر مسجدالنبی تمام خستگی ها م به کلی فراموشم


شد  البته دوستانی که قبلا زائر مدینه منوره بودند به من گفته بودند که نیمه شب برای نظافت دربها بسته میشه ولی تصاویر با نشان مباشر چیز دیگر ی را بیان می کرد.یه انرژی مضاعف در وجودم تزریق شد ومجدد غسل زیارت وبا همسفرم که خانمم بود خداحافظی  کردم.اوکه از دست من چند بار

شاکی شد  بودکه تو فقط میخوای تنهایی بری زیارت بری بماند.(چون خانمها تومسافرت واقعا کم میارند)


عقربه های ساعت نشان میداد که شب چند دقیقه ایی از نیمه گذشته بود هر چه عقربه ساعت جلوتر میرفت دل من همراه ثانیه گرد ساعت برای زیارت بیشتر میلرزید وعطش زیارت در وجودم


خروشان می شد . یک لحظه حس کردم در خانه خودمان هستم ودر حسرت اینجابردلم نشسته -آنجا از نظر ابعاد معنوی با این مکان غیر قابل مقایسه بود همین افکار باعث شد تا میل زیارت در وجودم شدت پیدا

کند غسل زیارت  را انجام دادم واز همان زمان غسل ذکر الحمد الله و صلوات بر محمد وال محمد را بر لب داشتم واز خدای مهربان به جهت  لطفش سپاس گذار بودم .

در اوائل اسفند ماه سال89 بود هوای مدینه فوق العاده مطبو ع بود هوای مدینه برعکس هوای آلوده شهر ما اصفهان که در اسارت دود کشهای صنعتی قرار گرفته سبک و تمیز است قکر کنم ریه

هامون هم ما رو اون لحظه دعا میکردند.


.انشب برای من ستارها نزدیک به زمین  مدینه بودند شفاف وپرنور تر  وگویی  با حرکت من وهمراه بامن به سمت مسجدالنبی در حرکت

بودن  تغریبا نزدیک صحن مسجد رسیدم حسب سفارش بزرگان گامهایی آرام وکوتاه برای زیارت برمی داشتم 

اینجا ستارگان زیباتر بودندبا حرکت آرام من ستاره هم آرام تر حرکت می کردند گنبد

سبز رسول الله ص در آسمان تیره به زیبایی  تمام خودی نشان می داد ایستادم وسلام

دادم واذن دخول خواستم با خودم عهد بسته بودم به احترام ملائک الله که در روضه پیامبر به  آمد وشد زیارت مشغول هستند

وخود پیامبر اعظم که ما را می بیند وصدای ما را می شنود تا اجازه ورود نداده اند گام


در حریم الهی نگذا رم .ادخل یا رسولله ادخل یا ملائک الله قلبم لرزید وگونه هایم از رطوبت اشکهای ناقابلم


مرطوب شد .منهم صدای  از درون شنیدم که که میگفت با اینکه گنهکاری تو هم واردآستان ما شو.سمت چپ درب ورودی از جانب شمال مسجد 

تاریکی وظلمات دشت وسیع وبیکران بقیع مشاهده

می شد امااین تاریکی وظلمات تیرگی از چشمان من بود من گنهکار الوده غرق در مادیات دنیوی به سختی روشنایی بقیع را می دیدم چشمهای

الوده به گناهم را با اشکهایم شستم خدای من من چقدر اشتباه می دیدم اصلا نمی دیدم ولی الان که با چشم دل به بقیع می نگرم دنیایی از نو ر

وروشنایی در آنجا مشاهده میکنم انواری که هر کدام به تنهایی برای منور نمودن کل کره خاکی کافی بود نوری که خداوند مهربان به لطف خود به

انها عطا کرده بود .السلام علیک یا بنت الرسولله -السلام علیک یا امام حسن مجتبی ع -السلام علیک یا امام سجاد ع السلام علیک یا امام محمد


باقر ع السلام علیک یا امام جعفر صادق ع


ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند

کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند

زائری آمدکنار قبر آقایش نشست

با کتک او را ز قبر مجتبی برداشتند

خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است

خاک اینجا راهمه بهر شفابرداشتند

تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی

ازهمین هارابرای کربلا برداشتند

خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود

از میان نقشه اسم کوچه را برداشتند

در حال وهوای بقیع غرق شده بودم که به خود آمده وباز مردد به ماندن و رفتن وچه سخت است لحظه

انتخاب .سلامی دوباره به بقیع و به سمت روضه رسولله گام های اهسته وآرام برداشتم .در دل شب چه

زیبا ودلفروز است گنبد سبز  .به استان مقدس رسولله به باب جبرئیل  رسیدم در برابر عظمت رسول خدا 

سر گنهکار وچشمان الوده ام را به زمین دوختم تا مبا دا چشمانم در چشم مبارک رسول خدا بیفتد مگر نه

اینکه او ما را می بیند وصدای مان را می شنود.

بر دری از دربهای الهی ایستاده ام درب ورودی که به باب جبرئیل نام گذاری شده خدا راشکر هنوز دستشان

به این ابواب نرسیده که به بهانه هی مختلف آنرا تخریب کنند دربی که روبروی درب  خانه خانم حضرت زهرا س باز

میشود خدا یا من حقیر در جایی ایستادهام که روزی مقربان درگاهت از ان برای زیارت بانو فاطمه زهرا عبور

میکردن خدایا شرمنده ات هستم که مرا هم با این کوله بار سنگین از معصیت ودستانی خالی پذیرفته ایی.

 

gmd21fhdi3vjl3b3al5e.jpg

 

 


 

 

 

 

   

بسیار آرام وبا آرامشی که احساس می کردم وارد شدم درست در مقابل درب خانه دخت نبی اکرم ص ایستاده دربی

که شاهد سخت ترین روزهای عمر فاطمه وحسنین وعلی بوده.مگر نه این که پیامبر ص فرمودند فاطمه پاره تن من است .آیا مسلمین حق مطلب را ادا کردید .وچگونه در جلو فرزندان پیامبر درب خانه را به آتش کشیدید ودر حق اولاد نبی اکرم جفا کردید .احساسی شرم وجودم را فراگرفت وطاقت توقف درخانه علی ع برایم سخت شد .حرکت کردم پس از چند قدم کوتاه به خانه عایشه رسیدم خانه ای که محل زندگی نبی وهم آرامگاه ایشان گردید خانه ای که تاقیامت برخود می بالد که چنین تاجی را بر سر دارد.

بعداز چندقدمی که از در ب خانه فاطمه س به سمت خانه پیامبر حرکت کردی به خانه عایشه یا محل دفن خلفای اهل سنت می رسی اگرزائران قبر حضرت رسول حدود 1ساعت هم در ابتدا توقف کنند کسی با آنها کاری ندارد (چون در ورودی درب محل دفن خلفای اهل سنت است)ولی اگر در جلو قبر پیامبر ایستادی واندکی برای عرض ادب وسلام توقف کنی شیخ های اهل سنت یا مامورین شما را با کلماتی به زبان عربی مثل حاجی روه   حاجی روه  روه از ان قسمت رد می کنند .ضمنا همیشه چند تن از شیوخ عرب جلو قبر پیامبر ایستاده اند و زائران را به اصطلاح راهنمایی میکنند  یعنی اعتقاداتی که بر اساس عقاید شیعه که ائمه  راواسطه  شفاعت قرار می دهند رامردود می شمارند وفقط اشاره به خدا می کنند در حالی که این اعتقاد در قرن اخیر برای آنها در افکارشان شکل گرفته هر چند نوشته های روی قفل در خانه حضرت فاطمه چند قرن گذشته چیز دیگری را بیان میکند. که با این برنامه ممکن است آنها این درب را نیز کلا ببندند که آثاری بر جا نماند.


ادامه دارد

تقدیم به روح پاک مادرم   .فاطمه قلعه بیگی که آرزو داشتم در زیر سایه اش  ودست در دستان پر مهرش گام به سر زمین وحی گذارم.......اما او بسوی او پر کشید ورفت  ومرا تنها گذارد.......(روحش شاد  ویاد وخاطرش گرامی امین یا رب العالمین) شادی همه اموات الفاتحه


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


کاش روزی بنویسند به بقیــــع
یک فراخوان کمک، طرح احداث ضریح

کاش روزی بنویسند به بقیــــع
کارگران مشغولند، کار احداث ضریح

کاش روزی بنویسند به بقیــــــع
چند روز مانده به اتمام ضریـــــح

کاش روزی بنویسند به بقیـــــع
مهدی فاطمه(عج) آید به تماشای ضریح

کاش روزی بنویسند به بقیـــــع
عید امسال، نماز ،صحن عتیق

کاش روزی بنویسند به بقیــــــع
فلش راهنما، مرقد زهرای(س) شفیع


[تصویر:  1363005568565183_large.jpg]

 

[تصویر:  salavat.gif]

 

[تصویر:  doa-1.gif]
در کنار مرقد شریف پیامبر اکرم (ص) خانه حضرت زهرا (ص) قرار دارد.

مشرق - ابى ثعلبه گفته است: هرگاه رسول گرامى از سفرى باز مى‏ گشت، ابتدا به مسجد مى‏ رفت و دو رکعت نماز بجاى مى‏ آورد. و آنگاه به خانه‏ فاطمه (س) رفته، پس از دیدار با دخترش، به خانه خود تشریف مى‏ بردند.
چنان چه در منابع ذکر شده خانه مطهر فاطمه زهرا (س) به ابعاد 16 متر در 15 متر یعنی حدود 240 متر مربع است.  

در شرایط فعلی از باب جبرئیل که به مسجد پیامبر (ص) وارد شوید درب بسته ای را می بینید که پیش از تخریب خانه فاطمه زهرا (س) محل درب قدیمی خانه بوده است. از چندین قرن قبل بر قفل این درب شعری به عربی نوشته شده که متن آن چنین است:

هو الحبیب الذی ترجی شفاعته لکل هولٍ من الأهوال مقتحم

او (پیامبر اکرم) دوستی است که در همه پیشامدها و حوادث ناگوار امید شفاعت از او می رود.

چنانچه در منابع اینترنتی نوشته شده "این شعر توسط  شاعر اهل تسنن قرن هفتم هجری «البوصیری» و در وصف پیامبر اعظم حضرت محمد(ص) سروده شده است ".

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/12/14:: 11:29 عصر     |     () نظر